3 گمگشته 4 |
زندگی وقت کمی بود ونمی دانستیم
همه عمر دمی بود نمیدانستیم
حسرت رد شدن ثانیه های کوچک
فرصت مغتنمی بود و نمی دانستیم
تشنه لب عمر به سر رفت به قول سهراب
آب در یک قدمی بود و نمی دانستیم!
یه مسافرت کوتاه به شهر سهراب داشتیم و زیارت مزارش در صحن امامزاده علی ابن
محمد باقر که ماجرایی شبیه کربلا برایش اتفا ق افتاده و یه جورایی شبیه امام حسین
است و حتی حدیثی سر در صحن نوشته بود که زیارت این امام زاده ثواب زیارت کربلا را دارد
و...و تنها مزاری که در صحن شرقی بود مزار ساده و دل نشین سهراب س÷هری به یک گلدان
سر سنگ سفید مزار که رویش نوشته :به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید مبادا
که ....
کاش وقت زندگی را مغتنم می شمردم و معنی آبی که در همین یک قدمی است میفهمیدم
¤ نویسنده: سمیه